غروب شوم
غروب شوم

غروب شوم

معموریت

رفتنه همسر به شمال برای معموریت از طرف محل کارش شبانه و....

این خیلی بده که  یه روز همسرت نباشه و تو اون روز احساس آرامش کنی و خوشحال باشی

چقدر بد و چه ناراحت کننده؛ آدم باید با بودن همسرش آرامش داشته باشه و خوش ولی متاسفانه من 

انقدر اذیتم می کنه که نیست حالم خیلی خوبه؛ دیگه واقعا به زور دارم تحملش می کنم و هیچ علاقه ای نسبت بهش ندارم

اعتیادش زیاد شده و سیگارش بیشتر شده ؛ جنسها کرونه خرجش جواب دخلش رو نمی ده همش کم میاره و به من فشار میاره

منم دیگه سنم رفته بالا دیگه تحملم کم شده حال و حوصله خودم رو ندارم چه برسه به اون

به امید روزهای بهتر که اگه این امید نبود زندگی چقدر سخت می شد 

من الان تو این سن باید به آخرت فکر کنم اما به امید آینده زندگیم رو می گذرونم چقدر خوش بینم

یا حق

تعقییر و تحول

یه تعقیر و تحولی تو دختر کوچیکم اتفاق افتاده 

برای من خیلی جالب و زیبا بود این تعقیروبه یاد موندنی و دوست داشتنی

از وقتی که با این بنده خدا وارد رابطه ی جدید شده خیلی بهتر شده خلق و خوش و رفتارش ؛  البته خودش که می گه وضع مالی تو رفتارم تاثیر می زاره ؛حالا هر چی که هست بهتره مخصوصا اینکه این بنده ی خدا چهار چوب داره و خدا بیغمبر سرش میشه و اهل نماز و روزه و گناه نکردن و محرم نامحرمیه

در ضمن این چله هایی که به نیت دختر کوچیکم می گرفتم خدارو شکر جواب داد و دخترم دوباره شروع کرد به نماز خوندن و رعایت حجاب کردن و کمتر آرایش کردن 

ومن از این قضیه خیلی خوشحالم ؛ امیدوارم موندگار باشه و دلش رو نزنه

کاری هم که قرار بود مشهد براش جور بشه درست نشد حالا چه حکمتی درش بود والا نمی دونم  ؛ الله و اعلم ؛ خیلی امیدوار بودیم و فکر می کردیم صد درصد جوره با این پارتی گردن کلفتی که داشتم تقریبا جور نشدنش غیر ممکن بود ولی متاسفانه ممکن شد و در کمال نا باوری بهم خورد و جور نشد 

کارشناسی خیلی از دخترم انرژی می گیره و رفت و آمد برای دانشگاه یه موزل بزرگ شده اگه خدا بخواد سال دیگه همین موقع تموم میشه 

امیدوارم موفق باشه چه تو تحصیل و چه تو زندگیش

تولده پسره عزیزم

دوشنبه شب سالگرده تولد پسرم بود  ؛پسری که خدا نخواست پیشم بمونه و ازم گرفتش 

من خیلی بدم میاد از سالگردش ولی تولدش رو دوست دارم و برام مهمه

برای همین دور همیه فامیل رو روز تولده پسرم قرار دادم و گفتم همه همون روز خونه مون جمع بشن 

مهمونی خیلی خوش گذشت و تقریبا همه ی اقوام که می خواستم آمده بودن 

پسرم اصلا تو خوابم نمیاد منم خیلی از دستش ناراحت شدم بهش گفتم فرصت داری تا روز تولدت یه نشونی که من رو راضی کنه از خودت به من بدی یا بیای تو خوابم یا تو خواب کسی دیگه و بگی این پیغام رو به مامانم برسون ؛ بلاخره یه چیزی که من رو راضی کنه و گر نه با هاش قهر می کنم 

فردای تولدش ترکوند ؛ ترکوندا همچنین که شوکه شدم  و هنوزم تو شوکم 

نه فقط من رو بلکه خواهرهراش رو مخصوصا خواهر  کوچیکش  رو از این رو به اون رو کردو هنوز تو شوکه

شاید خدا بخواد و یک تلنگر باشه براش و دوباره مثل گذشته بشه و نمازم و روزه و بقیه ی مسایل مثل حجاب و آرایشش وووووو

خیلی امیدوارم منم همیشه براش چله می گرفتم و نذر و نیازو دعا زیاد براش می کردم خدا کنه که به راه آمده باشه

به امید حق


اوضاع بهتر شده ...

خوب چندماهی از رابطه ی دختر کوچیکم با اقای ایکس  گذشته به مشکلی بر نخوردن خدا رو صد هزار مرتبه شکر 

رفتار دخترم  احساس می کنم خیلی بهتر شده ؛ از اون پرخاشگری بیخودو بیجهت در امده 

وضع آرایش و لباس پوشیدنش و حجابش خیلی بهتر شده 

گمونم مدیونه این اقای ایکس هستم چون دوست نداره ؛  دخترم هم بیخیال  آرایش و ....شده

دخترم خیلی روحیش حساسه و دوست داره تو زندگیش آرامش باشه برای همین خیلی سازگاریش بالاست و خیلی ملاحظه می کنه با طرف مقابلش خیلی راه میاد 

به واسطه ی این اقای ایکس یه پیشنهاد کار رسمی بهش شده و دنیال این کار رو گرفت و در آزمون شرکت کرد نتیجه ی آزمون شهریور معلوم میشه 

ظاهرا اون واسطه ای که قراره کارش رو جور کنه خیلی خرش می ره توکل به خدا ما هم خیلی دعا می کنیم که جور بشه براش نظر کردم 

البته اگه جور شه مشکلات خودشو داره ولی می ارزه 

هنوز یه سال از دانشگاهش مونده که ارشد بگیره ولی اگه کار جور بشه باید بره مشهد برای کار 

جا به جایی منزل و ادامه ی دانشگاه که چه جوری  رفت و آمد کنه خودش یه موزلی شده 

ولی راضی هستیم سختیش موقتی هست و امیدوارم جور بشه و در آینده زندگیه خوبی داشته باشه 

انشالله همه ی جونا موفق و خوشبخت بشن از جمله دختر من

البته منظورم خوشبختی ازدواج نیست موفق بودن تو شغل و تحصیلات هست 

چون دخترم اصلا بچه دوست نداره من بهش توصیه می کنم هیچوقت ازدواج نکنه 

ازدواج یعنی درد سر یعنی گرفتاری یعنی محدودیت یعنی مسولیت 

ازدواج موقعی خوبه که عاشق بچه باشی و قصد بچه دار شدن 

وگر نه به نظرم در غیر این صورت حماقته 

خدا راههایی گذاشته که تو از زندگی لذت ببری و تنها نباشی و گناه هم نکنی و اذیت هم نشی 

یا حق