غروب شوم
غروب شوم

غروب شوم

یه سری از اتفاقها

کم کردن حقوق  ما از طرف اداره  به مبلغ یک میلیون و ماه قبلش  به مبلغ پانصد هزار تومن و اعتراض من و رفتنم به محل کار همسرم  که ببینم دلیلش چیه و شنیدن یه سری از حرفهای ناراحت کننده  که مسئولش می گفت الان خیلی نمیشه حرف زد چون همسرم دیگه قیافش داشت تابلو میشدو تو اداره سر زبونا میوفتاده مصرفش بالا رفته بود و همیشه در حال چرت زد بودو اگر می رفتیم پیش رئیس حساس میشدن و به مسیولش گیر میدادن که چرا گزارش  ندادی که معتاده و می گفتن اصلا اینو چرا نگهداشتید  برای همین ما هم  دست از پا درازتر و  برگشتن حالم گرفته بود و یه ایستوزی گذاشتم  تو اینستا دختر خواهر شوهرم دید و...پیعام داد وشروع کرد پرسجو کردن گفتم مصرفش خیلی رفته بالا و اوصاع زیاد خوب نیست و محل کارشم که افتضاع 

با اجازه ی من خانوادش رو در جریان گذاشتن و اونا برای ترک دادش شروع به تلاش کردن و 

قرارشد سه شنبه ۲۳ تیر بیاد خونه مون و صحبت کنن با شوهرم.

چیدن گیلاس و دعوت بقیه برای چیدن 

گیلاسهای خونه مون رسیده شد و موقع کندنش  بود زنگ زدم و همه رو دعوت کردم که بیان بچینن 

دامام گفت بیاید خونه مون رو ببینید همین باعث دعوای و در گیریه شدید بین دختر بزرگم و داماد اول افتاد 

چرا که دخترم دوست داشت ببینه ولی دامادم اصرار داشت زودتر بره خونه ی مامانش که دعوت بود و همه ی خواهر برادراش بودن و عجله داشت زودتر بره خونه ی مامانش 

موقع برگشت برای شام رفتیم بیرون و من با دامادم یه سری صحبتها کردم که امیدوارم مفید بوده باشه



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد