نوه ی خوشگلم مریضه ؛ ما از کرج که برگشتیم بردیمش دکتر
داداشم و زن داداشم از ترکیه برگشتن
دامادم رو لج افتاد ه و دخترم رسما دیگه رفته خونشون
پاسپورتم آمده و برنامه ی پیاده روی کربلا رو باید بریزیم
دوست دارم همه چیز یه روز خوب بشه
دلم می خواد همه ی مشکلاتم یه روز حل بشه
آرزو دارم ببینم که در آرامش ؛ بدون هیچ مشکلی دارم زندگی می کنم
و به تک تک خواسته هام رسیدم
دوست دارم دخترم تو ایمان و نجابت ؛ تحصیل ؛ شغل ؛ موفق بشه و یه همسر حوب نسیبش بشه و خوشبخت بشه و تو زندگی دومش شانس داشته باشه
دلم می خواد دختر بزرگم حاجت روا بشه و به همه ی خواسته هاش برسه و نوه ی عزیزم در سلامت کامل بزرگ بشه
دلم خیلی می خواد که یاشوهرم اهل و غاقل بشه و آزاری داشته باشه ؛ اعتیادشو بزار کنار ؛ نمازش رو بخونه ؛ گیرای بیخود بهم نده ؛ تهمت نزنه و....................
یا اینکه .......................
متاسفانه من نمی تونم خیلی چیزارو رک بگم حتی تو دنیای مجازی و حتی با اینکه می دونم کسی آدرس این وبلاگم رو نداره و نمی خونه
من خیلی احساس تنهایی میکنم و هیچوقت از زندگیم راضی نبودم
تنها ؛ عمگین ؛ بی کس ؛ دلشکسته ؛ در انتظار آرامش
به امید اون روز
امروز اولین روزه که برف زمستونی منظره ی جلو ی خونه مون رو زیبا تر کرده
جهارشبه بعد از عاشورا دخترم قرار بود برگرده بره شهرستان چون بعد از ظهرش دانشگاه داشت
به خاطر برف زیاد نرفت و تا جمعه ش قرار شد پیش ما بمونه
مامانم زنگ زد و خیلی گلگی کرد که چرا بهش سر نمی زنیم
من هر روز بهش زنگ می زدم این دو روز تاسوعا و عاشورا نتونستم خیلی ناراحت شد و خیلی چیزا بهم گفت
نمی دونم چی باید بگم ................
از شهرستان که آمد برای دیدنمون با حرفهاش نگرانم کردو رفت
هنوز معلومه که دوستش داره ؛ بهش علاقه داره ؛ وبهش فکر می کنه
واین یعنی خیلی بده
یعنی قبول داره که کارش درسته و زندگی با اون تقریبا غیر ممکنه ولی عشقش رو نتونسته ......
خدا کنه همه چیز خوب پیش بره و درست شه وگر نه هم دخترم میشکنه هم من از غصه میمیرم
پ : ن : چی میشه آخرش یعنی؟؟؟؟؟؟