خدا رو شکر کار اسباب کشی تموم شد و غروب چهارشنبه ساعت ۱۱/۵ شب راه افتادیم و پنجشنبه صبح وسایلهارو جمع کردیم و غروب پنجشنبه راه افتادیم و صبح جمعه رسیدیم ، و انقدر خسته بودیم خوابیدیم و ساعت ۹ صبح بیدار شدیم و وسایلهارو پیاده کردیم و ....
انتظار نداشتم صحیح و سالم برسیم چون همسری خیلی بد رانندگی کرد و جون مون رو به لب مون رسوند
چند جا مرگ رو به چشمم دیدم ، یه بار انقدر خطرناک بو د که با دادو بیداد من زد کنار و یه نیم ساعتی خوابید ، یعنی انقدر خوابش میومد که کنار زدن همان و خوابیدن هم همان
یه بار سنگین از رو دوشم برداشته شد و بلاخره همه چیز تموم شد و به خیر